سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی
1 2 3 4 >

90/7/30
3:48 ص

ا الان هر جا که سخت گفت شد در باب جنگ ودفاع مقدس همیشه گفته شد که ما عملیات کردیم وفلان منطقه ازتد شد ولی شاید الان این سوال برای جوان ها پیش بیاد که چرا اصلا عملیات می کردیم یا نمی شد بدون خون ریزی مثلا جنگ تمام میشد وچرا در سال 67 باید تمام میشد خوب زودتر تمام می شد در این جا به لطف خدا وبا کنک گرفتن از بعصی منابع موثق وبا اگاهی های خودم سعی کردم که تا انجا که بتوانم چرا های عملیات های دفاع مقدس بگم که ایا لازم بود یا نبود برای خود من وبچه های جنگ شاید اصلا این سوال هیچ موقع پیش نیاید چون ان زمان خوب در بطن کار بودن میدانستن مثلا عملیات والفجر 8 مهم ترین علتش استفاده عراق از ان شهر بندری برای زدن کشتی های ما یا کنترل کل خلیج فارس و اینکه دنیا بداند که ایران هیچ موقع بن بستی برایش وجود ندارد وهر نقطه از مناطق جنگی که بخواهد عملیات می کند ان هم با امکانات دشمن مثل ماهوارهای جاسوسی امریکا و. که گزارش لحظهظه جبهه ها را به دشمن میدادن برای همین با رعایت کامل اصل غافل گیری ان عملیات بزرگ انجام شد این کم مسله ای نیست که ان همه نیرو جا به جا بشود ودشمن پی نبرد این کار بزرگ حفاظت اطلات نشان درخشان این یگان است برای همین انشاالله به لطف وعنایت خدا در چند قسمت چرا وچگونه شد که این مناطق برای عملیات انتخاب میشد بگم عراق عملیات خودش برای گرفتن 3 روز ایران با نام قادسیه صدام رسما شروع کرد واز زمین وهوا ودریا بسوی مرزهای ایران علنی شروع به حرکت کرد این اشغال 3 روزه فقط 40 روز پشت دیوارهای خرمشهر رزمندگان ومدافعان شهر نگهش داشتن که اگر بنی صدر خیانت نمی کرد وسلاح ومهمات میرساند عراق همان اول پوزش خورده میشد بعد از سمت چنانه دهلران بسوی دزفول حرکت کرد که انگار تانک هایش ترمز نداشتن اشغال دزفول از این جهت اهمیت داشت چون کل راه تدارکات جنوب برای ما قطع میشد ومیشه بگی کل استان خوزستان سقوط میکرد برای همین صدام گفت هر دزفولی یک موشک برای همین در کل دفاع مقدس دزفول بیشترین مورد حمله موشکی وهوایی قرار گرفت برای همین در خرمشهر که بچه ها مقاومت می کردن و23 مهر 59 عملیات ایزایی صورت گرفت تا صدامیان بفهمند که به این راحتی هم نیست این عملیات در تاریخ 23 مهر 59 در محور دزفول صورت گرفت البته عملیات که نه تقریبا یک صربه پارتیزانی که فقط دشمن بفهمد کسی هست که جلوش ایستادگی کند این عملیات پارتیزانی تا حدودی موثر واقع شد ودشمن دیگه ترسید از کرخه رد بشود دومین تک پارتیزانی ایران 15 دی ماه سال 59 هویزه بود که بازم مشت محکمی بود بر دشمن که توانستن دشمن را تا بیرون شهر هم ببرند وسومین عملیات 20 دی 59 بود که که عراق ابادان یا عبادان محاصر کرد که اگر اشغال می کرد دیگه سخت بود پس گرفتنش واز طرفی خرمشهر زودتر سقوط میکرد برای همین یک عملیات پارتیزانی دشمن نگذاشت به ابادان دست پیدا کند وعملیات بعدی در 26 اسفنده ماه سال 59 بود که دشمن در غرب سوسنگرد زمین گیر کرد وتو دهنی بدی خورد به طوری که دیگه بی محبا برای گرفتن جایی اقدام نکرد کل این چندتا اگر بشه اسمش گذاشت عملیات مثل مثلا بیتالمقدس چون تمام این ها را نیروهای مردمی خودشان انجام میدادن بدون دخالت بنی صدر برای همین درست که کوچک بود وبه چشم نمی امد ولی اثررات بزرگی داشت وارد سال 60 شدیم صدام ول کن دزفول نبود از طرفی بنی صدر دیگه حوصله همه را سر برده بود برای همین فشار زیادی اور د تا دزفول بگیرد تا در تاریخ 15 فروردین سال 60 یک عملیات در محور دزفول کرخه نور شد تا قبل از رسیدن دشمن به پل کرخه ورد شدن از ان صربه ای کاری خورد واز پیش روی باز ماند وتقریبا فشارش بر دزفول وجاده اندیمشک اهواز کمتر شد ولی باز کاملا مسلط بود وبا توبخانه ول کن دزفول نبود در همان تاریخ 25 فروردین سال 60 در همان محور یک تک به دشمن زده شد در محور شوش چون تنها را رسیدن به دزفول شوش مانده بود برای همین تک محکمی به دشمن شد تا از حمله خود صرفه نظر کند که موثر افتاد ودشمن ترسید که بیاد جلو دیگه 25 اوردیبهشت سال 60 عملیات شهید فضل الله نوری در محور ابادان انجام گرفت تا دست دشمن از گرفتن ابادان باز داشت وتا اخرین روز هم نتوانست ابادان اشغال کند و31 اوردیبهشت سال 60 در محور ارتفاعات الله اکبر دشمن را وادار به عقب نشینی کرد تا هم دید وهم اتش دشمن از سوسنگرد کمتر شد وبازپس گیری سوسنگرد راحت تر بشود /انشاالله بقیه اش در قسمت بعد ی /شادی ارواح طیب شهدا امام شهدا صلوات /سجاد موحد {اژیر}


  

90/7/29
6:37 ص

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                دیدم که صلابت تو پا بر جا ماند    انگشت تحیر بر لب دنیا ماند    ولله به تاریخ نخواهند نوشت   سید علی خامنه ای تنها ماند  انشاالله  شادی ارواح طیب شهدا امام شهدا صلوات سجاد موحد {اژیر}                                                                                                                                                                                                                                                                                                


  

90/7/29
6:19 ص

یاسیدالخامنه حلت بفنائک دستور بفرما که صمصام تو هستیم اقاجون صبح جمعه دیگر رسید ان یار سفر کرد ما نایب بر حق شما از سفر عشق امد دوباره تهران بوی خمینی گرفت دوباره تهران سر بلند کرد اخه یارش نبود رهبرش نبود انگار همه یتیم بودن اقا خوبم ای رهبر عزیزتر از جانم کجای شهر تورا ادلگیر کرد که رفتی ده روز بدون تو بودن محال است ولی هرگاه که در تلوزیون با ان استقبال بی نظیر میدیدیم قانع میشدیم که تو مطعاق به همه ای مردم ایرانی تو الگو جهاد اقتصادی تو خود مصداق جهاد اکبری بقیه امت مسلمان ایران هم حق دارند که از نور تو بهر ببرند اقای من میدانم که بارها فرمودید که زیاد از اینکه از شما تعریف شود خوشاایند تان نیست ولی از باب اطاعت امر امر شماست ولی این عاشقی را نمی شود مهار کرد اقای من ای رهبر من برایمان دعا کن همچو پیرو مرادت خمینی ره که برای فرزندان بسیجیش همیشه توفیق الهی را خئاستار  بود شما که مطمعنا هرگز فراموش تان نمی شود بقول خودتان ان سالهای غربت تنهایی ایران در مقابل دنیا داشت مقاومت نا اسلام انقلاب وکشورمان بمانند برای همیشه ای تاریخ که شما پیشکسوتان این عرصه جهاد وشهادت بودید تقدیم به رهبر عزیزتر از جانم /پروانه بساز وشب سپری کن /امشب تو بیا ودلبری کن /الوده ام از شکسته جامی /ما را زگناه دل بری کن /ای اوج مناره ای محبت /بر گوشه نشینان نظری کن /لبیک یا سیدنالعشق /دل را تو جهان سروری کن دستی بکش و رحمی بفرما بر صورت وچشمان تری کن /میدان شما حسن نگاهی ست جلو تر /زان چشم بصیرت چه کند کور فرارا ای اوج ستودن رفاقت /امشب تو مارا مطیع رهبری کن /شادی ارواح طیب شهدا امام شهدا صلوات /سجاد موحد {اژیر}


  

90/7/28
6:12 ص

وقتی که صحبت می کنید تو حید محصید /یعنی ارادت باید این پیر مقتدا را /عطشان دیدار توام وبیمار فراقیم /قدری تماشا کردنت یعنی شفا را /خداوندا این رهبر از جان عزیزتر مان را برای جهان اسلام حفظ بفرما در یک نگاه کلی که دقت می کنی ایشان در ده روزی که یک روز ان مانده است ببینید چقدر در هر روز که وارد شهری میشدند یک مسله جدید حالا چه مربوط به کشور خودمان یا مربو ط به منطقه وجهان بود ایشان چقدر مو شکا فانه صحبتش را می کردنند ومهم تر از همه اینکه در همان وقت کمی که ایشان صحبت میکردن کل مطلب را هم میرساندن هم کامل جمع وجورش میکردن واخر سر هم با یک نتیجه گیری درست به فرمایشات شان پایان میدادن جدا این خودش نمی تواند درسی باشد برای بقیه چرا انقدر ایشان زیبا ساده وبا بصیرت کامل ومسلط بر امور صحبت میکنند واز تمام مساعل ایشان حتی به اندازه که لازم است هم بیشتر تسلط دارند این چه عاملی است که مقام معظم رهبری هر وقت در دیدارهای وسفرهای که برای دیدار به استانها میروند تا بحال نشد که ایشان حتی یک بار اشاره به یک مسله ای که روز است هر چند کوچک باشد ولی ایشان به ان اشاره نکنند ماها نباید درس بگیریم اصلا همین مسولین یا افراد عادی یا اساتید ووو در صحبت کردن محال بتوانند انقدر مسلط یک مبحث را تمام کنند چرا با اینکه معظم له انقدر مشغله کاری وفکری دارند بلاخر یک جهان اسلام ولی در دیدار با جانبازان قعطع نخاع وگردن دیدن همگان که چقدر ایشان با سعه صدر به صحبت ها گوش میدادن وبه هر جانباز که میرسید با خواندن نام ان عزیز از روی کارت شناسای سعی در صدا کردن این عزیزان با اسم کوچک بودن چقدر ظرافت در همه ای کارها حالا اگر ما جایی صحبت کنیم یکدفع از مغرب به مشرق برای همین که در برنا مه ای بیست سی پنج شنبه شب ها لطفا جدی نگیرید انقدر از جلسات کنفرانسها نشان میدهد که اکثرا در خواب نازند این همان مسله ای هر انچه که از دل بر اید لاجرم بر دل نشیند اسم این را نمی شود گذاشت فن سخن گفتن چون اولا مقام معظم رهبری انقدر با امت خویش نزدیک هستن ودر قلب های تک تک امت ایشان رهبری می کنند فن سخن گفتن برای کسانی که احتیاج دارند به ان چیزی که میگویند خود عمل نمی کنند این گونه دردل کردن با امت فراتر از این حرفاست وچه زیبا به هر مسله ای که معظم له اشاره میکردن بدون کوچکترین تهمت یا بی احترامی حتی با دشمنان مان ببینید اینها درس هایی که اگر واقعا خودمان را پیرو ولایت فقیهه می دانیم باید درس گرفت و مهم تر از همه استقبال پر شور امت اسلامی از رهبر خویش که این دیگه جای برای توضیح ندارد منظور از این نوشتن این بود که بیایم در صحبت کردن هایمان هم اقتدا کنیم مگر نه اینکه خود اگاهی داشتن از مساعل خودش یک پای قشنگ حرف زدن است اگر ماها الگو قرار بدهیم طرز صحبت کردن معظم له را ان موقع قعطعنا باید اگاهی مان را هم نسبت به مساعل روز بالا ببریم ان موقع است که دیگه نه حرفی را کور کورانه میزنیم نه چیزی را کور کورانه قبول میکنیم چون اگاهیمان نسبت به مساعل اطرافمان رفت بالا ودر کل صحبت های اقا در این نه روز بسیار مهم وقابل تعامل هستن که انشاالله که همه امت ومسولین به توصیه های معظم له گوش فرا دهند وبا جان ودل به ان عمل کنیم انشاالله/شادی ارواح طیب شهدا امام شهدا صلوات /سجاد موحد {اژیر}


  

90/7/23
5:37 ص

بعد عملیات خیبر بود که بعد از برگشتن از مرخصی گردان تخریب ل27 شد 3 تا گروهان اخه تا ان موقع 23 تا دسته بودبعد خیبر گردان از حالت دسته ای بودن در امد شد سه گروهان خدا رحمت کند همه ای شهدا را انگار دیروز بود مجید پازوکی با ان هیکل درشت زور بازوی درشتش همیشه با پای برهنه وسط مقر گردان که سه کیلومتر بیرون پادگان دوکوهه بود وهست حتما دوستان با راهیان نور دیدن مقر گردان تخریب ل27 بیرون دوکوهه بود به خاطر همین در چادر زندگی میکردیم ومجید پازوکی هم با ان هیکل همیشه وسط مقر در رفت وامد بود شاید تعجب بکنید که با ان هیکل اخه مجید که جسته لاغر نحیف داشت درست ولی ان جسته لاغر داستان جالبی دارد شایدم بدانید بله گردان شد سه گروهان 1 گروهان سید الشهدا ع فکر کنم شهید نوری شد اولین مسول گروهان قبل شهید محمودوند بعد شهادت عارف دل سوخته شهید نوری مسول گروهان شد علی اقا محمود وند 2 گروهان قمر بنی هاشم عکه مسول گروهانش مجید ثابتی بود بعدش مسول گروهانش شد شهید ابولقاسم کندی 3 واما گروهان امام حسن مجتبی ع که از همان اول شهید سید حسن موسوی پناه مسولش بود فرمانده گردان هم بعد برادر جعفر ربعی که اسیر شد در والفجر مقدماتی شد برادر جعفر جهروتی که بعد خیبر فرمانده گردان شد سردار جانباز حاج منصور رحیمی که معاونش دیگه زبان زد کل شاید جنگ شهید حاج محسن دین شعاری تخریب چون کار تخصصی بود عشق علاقه ای خاصی می خواست هر که یکبار می امد دیگه ماندگار میشد اینو از زبان شهید میثمی خودم بودم که نقل میکرد برای کادر لشگر داشت سخنرانی میکرد سخن از معنویت در کار شد که گفتند بنده شنیدم که گردان تخریب این لشگر از معنویت خاصی بر خوردار است وبچه ها در بیرون مقرشان قبر کندن شبها شب زنده داری میکنند یا بعصی نیرهای جدید که می امدن افراد خانواد هشان مثل پدر برادر اینها می امدن که مثلا برادر کوچک تر را بر گردانند به تهران اقا نه تنها برادر را بر نمی گردانند بلکه خودشان هم ماندگار میشدن این مثال نیست اتفاق افتاد منظورم این که امروز وقتی سخنرانی فرماندهی معظم کل قوا را در دیدار با بسیجیان کرمانشاه میدیدم از تلویزیون حصرت اقا سخنان قابل تعملی فرمودنند در باب ان پیام امام که اگر در کشوری افکار دل نشین بسیج باشد ان کشور شکست نمی خورد با همچین منظوری هست پیام چرا گردان تخریب در کل جنگ شد گردان تخریب با ان اوازه البته خدا وکیلی بقه ای گردانهای تخریب لشگرهای دیگه هم کم نداشتن مثل لشگر 10 سیدالشهدا ع که فرمانده شهیدش زبان زد خاص وعام بود شهید نوریان معروف به عبدالله وبقیه لشگرها هم همینطور خوب بلاخر تخریب بود رودری با خطر زیاد برای همین باید خیلی ایمانت قوی بود که شب عملیات جا نزنی سرنوشت یک عملیات بهم نریزی در زدن معبر همه ای اینا گفتم که برسم به مجید پازوکی شهید محمودوند شهید محمود غلامی وشهدای تفحص که 90 درصدشان از بچه های تخریب بودن که خدا شاهد است که بعد از جنگ چها کردن در تفحص وچها دیدن در پیدا کردن بدن شهدا چه خاطراتی که واقعا باید در سینه بماند تا ابد چون باور کردنش سخت برای عموم از ان گردان بود که مجید پازوکی ها امدن بیرون که الان هم در بهترین سطح علمی کشور یا اقتصادی ووو در هر کاری که وارد شدن بهترین شدن در حیطی مسولیت خود البته خوب طبقمعمول اثتسنا هم خوب همه جا هست اصلا چی شد که سخن به این جا کشید دردودل مان به کجا رفت امدم یک خاطر از مجید پازوکی بگم کجا رفتیم بله اقا مجید در عملیات والفجر هشت در جاده ای فاو املقصر یک طرف جاده نشسته بودیم ان موقع هم انقدر عراق پاتک میکرد که بچه ها دیگه مین کاری را فرصت کندن زمین این حرفا نبود فقط انقدری که بگذارن روی زمین مین می ریختیم توی گونی مین های ضد نفر بیشتر ضد تانک وخودرو را در هر گونی سه تا چهارتا میگذاشتیم اقا مجید هم با ان هیکل دوتا گونی مین برداشت البته برادرها میدانند که کوچک ترین تیر یا موج انفجار به ان مین ها برسد فکر کنم دگمه لباس هم نمی شود پیدا کرد که شهید اصغری یکی از اینهاست با تویوتا پر از مین در کربلای 5 منفجر شد ماشین هیچ اثری ازشان نماند خلاصه اقا مجید با دو تا گونی مین از کنار جاده بلند میشه که از روی جاده رد بشود وبرساند به ان طرف جاده هم زمان که بلند میشه دوتا عراقی هم جلوش بلند میشن اقا مجید دوتا گونی مین دستش ان دو عراقی هم دوتا کلاش فاصله هم عرص جاده زیاد ا0 متر که انها بدون معطلی شروع به شلیک می کنند اقا مجید هشت تا تیر می خوره بعدش که رسیدیم بالای سرش ان دو عراقی رو به درک واصل کردن مجید هم نفسی میکشید امیدی نبود هشت تا تیر ولی ان هیکل ولطف خدا باعث شد بعد از مدتی یک روز تو مقر بودیم که دیدیم اقا مجید امد البته خبر داشتیم که داره میاد تهران هم راه به راه ملاقتش از ان هیکل این چیزی مانده بود که موقع شهادتش بود که ان هم باز بقول خودش سنگین بود برای پرواز باید سبک بود تمام دل روده اقا مجید وصله پینی بود در تفحص در گرمای جنوب وسط بیبان بچه ها چادر میزدن وطبق معمول کمبود اب یخ غذا حالا کی بعد از دوران دفاع مقدس غذایمان شده بود کنسرو وکنسرو طفلک مجید کهوضع معد ورودهاش داغان بود می خورد هیچ نمی گفت که نکند بهش بگن برو عقب خدایا چه چیزی به این ها نشان دادی که انقدر عاشقت شدن با وضع سخت اگر یکمصاحبه ازش کسی می توانست بگیره جایزه داشت این اخریا یک چند تا انجام داد تا یک موفع صحبت میشد که مثلا چرا فلان مسول یا غیبتی می خواست شروع بشه زود یا نمی گذاشت به هر ترفندی بود یا زورش که نمی رسید از جمع میزد بیرون بعد شهادت محمود وند دیگه  مجید معلوم بود که روی زمین نیست مثل روز برامان روشن بود نفر بعدی مجید باورتان نمیشه همه میدانستن بعدی مجید اخه با علی محمود وند مخصوصا بعد از جنگ دیگه بقول معروف یکی بودن تا شد من فرودگاه بودم در هواپیما که روز نامه کیهان مهمان دار پخش کرد صفحه ای اولش نوشته بود سرهنگ پاسدار مجید پازوکی عصر روز گذاشت بر اثر انفجار مین در فکه به خیل یاران شهدا پیوست عکسش با همان لبخند همیشگی /سجاد موحد {اژیر}


  

پیام رسان

+ به نظر دوستان با اینکه در روز عاشورا و حتی گفتن خود امام ع که با اینکه میدانید من کی هستم چرا می خواهید مرا بکشید چرا ان نامردها این کار را کردن چه علت یا علت هایی باعث شد که مردم ان زمان بعد از گذشت حدودا چهل پنجاه سال این عمل که هیچ اسمی نمیشه برایش گذاشت انجام دادن /سجاد موحد«اژیر»

+ سلام بر محرم سلام بر عاشورا سلام بر ان سری بر نوک نی قران خواند سلام بر ان خانمی که صبرش استواریش در راه خدا همه چیز را زیبا می دید و به زیبایی معنی داد و سلام به ارواح طیبه شهدا وامام شهدا که یک بار دیگه تاریخ عاشورا را تکرار کردن که به دنیا بفهمانند که مدینه ای فاضله تنها یک افسانه نیست /سجاد موحد «اژیر»

+ حزع نکن فذع نزن /عشق شکستن صداست /دلی که از عشق شکست /حریم مخلص خداست /هزار یک شب است و دل /که دل به دست نا خداست /عشق یعنی که فقط بسیج ....لشکر مخلص خداست /هفته ای بسیج بر دریا دلان مبارک /سجاد موحد «اژیر»

+ یا زهرا «س» داریم با حسین حسین شما پیر میشویم خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم /سجاد موحد «اژیر»

+ جناب اقای فخریی حواله هایی اینترنتی بود و از طریق اینترنت کارت به کارت شده است و اینکه شماره پیگیری میدهد که برای تان فرستادم و اینکه مسول حساب داری محترم مبلغ و شماره تراتکش اینترنتی را دارد ان موقع چطور بازم باید منتظر تائید باشد وقتی همه چیز را می نویسید دیگه جند روز برای تائید باید بماند /سجاد موحد «اژیر»

+ ای میکده ای عشق لک لبیک خمینی /شمشیر فرو خورده چون جام تو هستیم /یا سیدالخامنه ای حلت بفنائک /دستور بفرمای که صمصام تو هستیم /سجاد موحد «اژیر»

+ دشمنان ما هنوز عاشورا را درک نکردن هنوز ولایت فقیهه را نفهمیدن و نفهمیدن که زمانی که خانم وارد گودال قتلگاه شد و رگهای بریده برادر بوسید یعنی چه فرماندهی معظم کل قوا هر کشوری که فکر تجاوز به کشور عزیز ما را بکند چنان تو دهنی از درون خودش میزنیم محکم دشمن این را هم نفهمید ولی ترس در وجودش نشست و جا زد که سارکزی گفت اصلا فکر حمله ای نظامی به ایران اشتباه است یعنی چی /سجاد موحد «اژیر»

+ ای دوکوهه سرور خوبیها /حجله گاه لباس خاکی ها /مستی تو وضو دیدار توشکوه تمام پاکی ها/دوکوهه همتش مردی خدایست /دوکوهه حاصلش مشتی فداایست /دوکوهه گردان های به ترتیب /دوکوهه مقر گردان تخریب / رفیقان جدا مانده ز تقدیر /دوکوهه پادگان بنده سازی /دوکوهه سازمان عشق بازی /شادی ارواح طیب شهدا امام شهدا صلوات /سجاد موحد «اژیر»

+ جبهه جام ناب عاشقی /جنگ یعنی رودها بی قایقی /جبهه یعنی روزهای ازمون /جبهه یعنی پایگاهی از یقین /جنگ یعنی جایگاه متقین /جبهه یعنی نقطه ای اوج زمین /جنگ پیمانیست بهر مخلصین /جبهه یعنی دست شستن از همه /جنگ یعنی سالک بی واهمه /جبهه یعنی اقتدا بر علقمه /جنگ یعنی کوچه ای یا فاطمه س/سجاد موحد «اژیر»

+ اصرار پشت اصرار که حاجی بگذار برم جلو دیگه عملیات والفجر 4 بود کاشانی تازه از امریکا امده بود دکترای چند چیزو داشت ان موقع سن وعقلمان نمی رسید یعنی چه به سه زبان زنده دنیا صحبت می کنه یعنی چی انقدر اصرار کرد تا حاجی گفت شرط گفت قبول حاجی گفت تا نقطه ای رهای گفت باشه حاجی وسایلت تحویل تعاون بده کاشانی کوله پشتیش خالی کرد سه تیکه لباس دارو ندار ما از دنیا رسیدن نقطه ای رهای پر کشید /سجاد موحد«اژیر»

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ